على علیه السلام مردم را در باره گفتار رسول خدا (ص) که فرمود: «هر که من مولاى او هستم على فرمانروا و مولاى او است» سوگند داد (که هر که آن را شنیده گواهى دهد) پس دوازده نفر از انصار گواهى دادند، و انس بن مالک که در میان مردم بود گواهى نداد،
أمیر المؤمنین علیه السلام فرمود: اى انس! گفت: بله، فرمود: چه چیز جلوگیرى کرد تو را و مانع از این شد که گواهى دهى با اینکه تو هم شنیدى آنچه اینان شنیدند؟ گفت: اى امیر مؤمنان سالمند و پیر شدهام و فراموش کردهام! أمیر المؤمنین علیه السلام گفت: بار خدایا اگر این مرد دروغ میگوید او را بیک سفیدى- یا فرمود: بیک پیسى- (در سرش) دچار کن که عمامه (و آنچه بر سر بندد) آن را نپوشاند، (راوى حدیث) گوید: خدا را گواه میگیرم که سفیدى را (پس از زمانى) در میان دو چشمش دیدم.
زید بن ارقم روایت کند که گفت: على علیه السّلام مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: سوگند میدهم بخدا آن مردى را که از پیغمبر (ص) شنیده که میفرمود: «هر که من مولا و فرمانرواى اویم على مولاى او است، خدایا دوست بدار آن کس که او را دوست دارد، و دشمن دار آن کس که او را دشمن دارد» (که برخیزد و گواهى دهد)
پس دوازده نفر از اهل بدر (آنان که در جنگ بدر بودند) برخاستند شش تن از سمت راست، و شش تن از سمت چپ و بدان گواهى دادند، زید بن ارقم گوید: من نیز از کسانى بودم که این سخن را از پیغمبر (ص) شنیده بودم ولى آن روز گواهى نداده کتمان شهادت کردم پس خداى تعالى (بجرم این کار) بینائى را از من گرفت، و براى شهادتى که نداده بود افسوس میخورد و اظهار پشیمانى مینمود، و از خدا آمرزشخواهى میکرد.
ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 353